سال ۷۹ در صعود به قله آزاد کوه باهم آشنا شدیم. اینقدر از دیدن هر چوب و سنگی ذوق میکردیم که چارهای نبود بجز دوستی.
خیلی زود با هم کارگاه چوبی زدیم. کارگاهمان در حیاط یک باغ قدیمی بود و حتی دیوار درست حسابی هم نداشت. ما بی توجه به سردی زمستان آن سالها ساعتهای زیادی صرف طراحی و ساخت میکردیم ولذت میبردیم. اون موقع سه تا بودیم. در مسیر تجربه ورزیهای مرسوم بیست سالگی یار سوم رفت انگلیس و الان استاد دیزاین شده است در دانشگاه برونل. فرزانه هم رفت به غربترین گوشه دنیا و در ونکوور معماری فضاهای عمومی خواند. چند سالی هم در کانادا و امریکا به طراحی پارک و فضاهای بازی مشغول بود. همان تجربهها کمک کرد که به طراحیهای مشارکتی و کار با نوجوانان علاقمند شود. یاسمن در این سالها کارگاه چوبمان را به کارگاه خانگی تبدیل کرده بود و به صورت تمام وقت معلم شده بود. طرح درسهای خلاقهای که بچههای از پیش دبستانی تا دبیرستان را با رشتههای مختلف هنر آشنا کند وکمکشان کند به باور به تواناییهای دست و ذهنشان.
زمستان سال ۹۲ هرکداممان با لیست مفصلی از خواستها و آرزوها و تواناییها و ... و دو لیوان چای نشستیم روبروی هم و رویای یک گروهی را تصویر کردیم که کمک کند به" بازی برای همه" . گروهی که اسباب بازی با کیفیت ایرانی طراحی و تولید میکند، فضاها و ابزارهای بازی خاص طراحی میکند و کارگاههای آموزشی برگزار میکند. و دارکوبا این طور متولد شد.برای آشنایی بیشتر با فلسفه و فضای کار دارکوبا فیلم بالا را مشاهده نمایید.
کارشناس مکانیک | دانشگاه شریف
کارشناس طراحی صنعتی | دانشگاه تهران
کارشناس ارشد معماری فضاهای عمومی | دانشگاه UBC